آه ای خدا دار و ندار ما نیامد
آقا و صاحب اختیار ما نیامد
ماه مبارک سفرهاش را پهن کرده
خوب است، اما سفرهدار ما نیامد
شاید نگاه حضرتش برگشته از ما
وقتی گلی از شاخسار ما نیامد
باید که از اعمال این هفته بپرسیم
آخر چرا این جمعه یار ما نیامد
عادت به تاریکی ما شاید سبب شد
ماهِ منیرِ شامِ تارِ ما نیامد
درد فراقِ یار؛ گریه؛ آه افسوس
از چه به پایان انتظار ما نیامد
وقتی که ما سرگرم کار خویش هستیم
حق دارد او در روزگار ما نیامد
این روزی کرب و بلای ما چه شد پس؟
آقا بگو وقت قرار ما نیامد
باید به حق عمه اش او را قسم داد
آن عمه ای که در میان مقتل افتاد
محمد فردوسی