شفای شیخ حر با دعای امام عصر علیه السلام
اگر در صحن عتیق (انقلاب اسلامی) حرم مطهر رضوی (علیه آلاف التحیّة و الثناء) دوری بزنی، نظرت به حجرهای جلب میشود که رفت و آمد زائران این بارگاه ملکوتی در آن قابل توجه است.
مرقد و بارگاهی با ضریح نقرهای در آن حجره وجود دارد که متعلق است به یکی از ستارگان درخشان آسمان علم و فقاهت.
عالمان علم اخلاق زیارت او را بر زیارت امام رۆوف (علیه السلام) مقدم میشمرده و شاگردان خویش را نیز به این عمل امر می نمودند و بدین طریق آن جناب را به درگاه سلطان عشق؛ حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) شفیع خویش مینمودند.
کمتر کسی است که در مسائل دینی ورودی هر چند مختصر داشته باشد ولی نام پر آوازهی او را ندیده یا نشنود.
نسب او با 36 واسطه به حر بن یزید ریاحی (علیه الرحمة) میرسد.
او «محمد بن حسن عاملی» است و همگان او را با نام «شیخ حر عاملی» میشناسند.
آن جناب در سال 1033 هـ.ق در روستای «مشغره» از توابع جبع چشم به جهان گشود. صاحب اعیان الشیعه درباره این منطقه مینویسد:
«جبع یکی از مراکز مهم جبل عامل است که شخصیتهای ارزندهای همچون شیخ بهایی و شهید ثانی، تحویل جامعه اسلامی داده است. [1]»
آثار ارزشمند متعددی از وی بر جای مانده است، ولی مهمترین کتاب او « وسائل الشیعة » است. این همان کتاب معروفی است که «شیخ حر» را با آن و آن را با «شیخ حر» میشناسند.
این اثر گرانسنگ، یکی از کتابهای مرجع در زمینه احادیث اهل بیت(علیهم السلام) است که از اعتبار و اعتماد خاصی در میان کتابهای حدیثی برخوردار است. در این کتاب، نویسنده روش خاص خود را بکار برده و احادیث فقهی که فقها در استنباط احکام شرعی بدان نیازمندند و بر آنها تکیه میزنند جمعآوری کرده است و شمار آنان به بیست هزار حدیث میرسد که شیخ حر از مصادر و کتب معتبر شیعه چون اصول کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب و کتب دیگر که شمار آنها به هفتاد منبع و مأخذ میرسد جمع آورده است.
بنابر آنچه در کتب تاریخی مذکور است، آن عالم ربانی در سال بیست و یکم ماه رمضان المبارک سال 1104 هـ.ق دیده از جهان فروبست.
پس از وفات، پیکرش را در زیر گنبد امام رۆوف؛ حضرت رضا(علیه السلام) قرار داده و به امامت برادرش بر آن نماز خوانده شد، سپس در حجرهی کناری مدرسه میرزا جعفر به خاک سپرده شد. [2]
آن جناب، بنابر آنچه در کتاب «اثبات الهداة» مضبوط است، بارها به زیارت و دیدار ولی عصر خویش، حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف) نائل گردیده است.
داستان زیر یکی از تشرفات او در این باب است که خود این چنین تعریف میکند:
«من در زمان کودکى و سن ده سالگى به بیمارى سختى مبتلا شدم و چنان حالم منقلب و دگرگون شد که بستگان و نزدیکان من جمع شده و گریه مىکردند و یقین پیدا کردند که من در آن شب از دنیا خواهم رفت و از این رو آماده سوگوارى براى من گردیدند.
در این اثناء در میان خواب و بیدارى، پیغمبر و دوازده امام «صلوات اللّه علیهم» را دیدم بر آنان سلام کرده، با یکیک آن بزرگواران مصافحه نمودم و میان من و حضرت صادق علیه السّلام سخنى گذشت که آن حضرت هم در حق من دعا فرمودند.
پس به حضرت صاحب علیه السّلام سلام کردم و با آن جناب، مصافحه نمودم و گریستم و عرض کردم: اى مولاى من، مىترسم در این بیمارى بمیرم در حالىکه مقصد خود را از علم و عمل به دست نیاوردهام.
آن حضرت فرمود: نترس زیرا در این بیمارى از دنیا نخواهى رفت بلکه خداوند تبارک و تعالى تو را شفا مىدهد و عمرى طولانى خواهى داشت.
آن گاه قدحى را که در دست مبارکشان بود به دست من دادند و من از آن آشامیدم و همان وقت، سلامتى خود را باز یافتم و بیمارى من به کلى مرتفع گردید و نشستم و نزدیکان من تعجّب مىکردند لیکن من جریان را براى آنان نگفتم تا بعد از چند روز که این قضیّه را براى آنان نقل کردم. [3]»
پی نوشت:
1. اعیان الشیعه، ج 1 ، ص 199
2. سجع البلابل، ج 1 ، مقدمه
3. اثبات الهداة، ج 5 ، باب معجزات