کی؟!
بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ دلیل دارم، می‌خوای دلیلمو بیارم، ببین می‌پذیری یا نه!

کرامت کجاست؟! اونجا که "وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً." ( سوره مبارکه دهر- آیه 8)

میگی خب اونجا علی(ع) هم بود، امام حسن و امام حسین هم بودن هر چند کوچیک بودن؛ نه اینجا ویژگیه!

وقتی حضرت امیرالمومنین، بی‌بی فاطمه زهرا رو داره به خاک می‌سپاره، یه جا شِکَست، می‌دونی کجا؟! اونجا که دستش خورد به پهلوی شکسته؛ غسل داشت می‌داد...! بـــِـــهــَــم ریخت؛ بــِــهــم ریخت، گفت: ای وای! زهرا یک عمر سنگ صبور من بود، اما او همین رو هم به من نگفته بود!

این یعنی کسی که تمام کرد اخلاق رو به امام زمانش! ولایت رو حضرت زهرا می‌شناسه؛ تمام کرد!

اینو کجا می‌فهمه؟! اونایی که عربی بلدن؛ وقتی اون لحظه که داره به خاک می‌سپاره آقا امیرالمؤمنین سلام میده به حضرت رسول می‌گه بگیر ودیعه‌ات رو پس بگیر، ودیعه‌ای که اینجا گذاشته بودی رو.

کلمات عربی‌ای که استفاده می‌کنه امیرالمؤنین، کلام بی‌نظیره، اونقدر زیباست این کلام که آدم بهم می‌ریزه... باید عربیش رو بدونین؛

چی می‌گه؟! می‌گه: آن ودیعه بازگردانده شد و آن امانت به صاحبش رسید و اندوه مرا پایانی نیست، همه شب خواب به چشمم نرود تا آنگاه که خداوند برای من سرایی را که تو در آن جای گرفته‌ای اختیار کند، "... ستنبّئک ابنتک ..." به زودی س َ، نبأ برات می‌رسه؛ یه خبر مهمی می‌آره دختـَرت، که این امتت جمع شدن ....على هضمها.... برای شکستن دینت!

خیلی ... حالا اینجا رو نگاه کن: "... فاحفها السّوال..." ؛ علما می‌دونن در جلسه هستن بزرگان، فاحهوا یعنی سؤال پیچش کن؛ یعنی تو این دنیا که حرف نزد، می‌گه این زهرایی که من شناختم اون دنیا هم نخواهد گفت! سؤال پیچش کن یا رسوال الله! "... فاحفها السّوال و استخبرها الحال...". استخبار تو عربی یعنی بپرس ازش؛ تو این سیستم‌های ارتباطی رو عربا می‌گن استخبارات، برای چی؟ برای اینکه به زور حرفو می‌کشه. گفت بگیر ازش حرف بکش وگرنه این لام تا کام حرف نمی‌زنه برای ولایت چه کرده...

این ویژگی حضرت زهراست! ما چه می‌فهمیم کیه؟! داریم درباره کی داریم عزاداری می‌کنیم؟! یه یا زهرا یا زهرایی... به خدا قسم اگر می‌دونستن این مصیبت عظما چیست، مردم می‌مردن از غم!

برای چی؟! برای اینکه حوزه امام زمان حوزه منت الهی ست! واسه امام زمان و واسه خدا منت نباید بذاری، بلکه باید منت بپذیری!

می‌گه: "وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ." (سوره مبارکه قصص – آیه 5) میگه منت می‌خوام سرت بذارم بیچاره، که برسی به مهدی!

آخ! امام زمان دو روز برای تو کار کردم مشکلم زیاد شده، چرا اینجوریه؟! آخ امام زمان!

نه با این سوسول بازیا به امام زمان نمی‌شه رسید! باید خرد بشی، پوستت رو بکنن، استخونت رو خرد کنن، صدات درنیاد! بگی الحمدالله رب العالمین، برای امام زمانم پشت در و دیوار قرار گرفتم!

کی زهرایی شد؟!

آقا ابوالفضل العباس! اینو جدی می‌گما! خوب زهرایی شد، برای امامش! شما بخونید تاریخو. داداشاشو جمع کرد گفت: "یه چیزی می‌گم توجیح باشید! شما فکر نکنید برای داداش‌مون داریم می‌جنگیما! امام‌مونه، مولامونه! حـــواستون باشه! یه وقتم فکر نکنید که ما همه فرزندان علی ابن ابیطالبیم! که نـــخیــــر! من و شما فرزندان ام البنینیم و او فرزند زهــــراست! حواستون جمع باشه!" همین که می‌گفت کم نذاریدهـــا مایه بذارید! تشریحشون کرد، در تاریخ اومده!

وقتی این کارو کرد، وقتی تمام قد برای امامش وایساد؛ آقا! آقا اباعبدا... مونده بود یه یا اخا از این بشنوه؛ یا سیدی یا مـولای، امـاممی!

خوشگلم؟! رزمنده‌ام؟! خوب شمشیر می‌زنم؟! پشت حرمم؟! هـا؟! اما وقتی به ولایت می‌رسه می‌شــِکـــَنه، دســـت و پــــا، فـــَـرق، می‌افته بر زمیــــن، عمود آهنین بر سر می‌خـــوره ....؛ فقط برای اینکه برادر این آخر کاری می‌گه یا اخا! چرا گفت یا اخا؟! وقتی بالای سرش رسیـد گفت : باریکلا!

در روایت آمده است روز رستاخیز آنگاه که سخت و دشوار گردد، پیامبر خدا، حضرت علی را نزد فاطمه خواهد فرستاد تا در جایگاه شفاعت حاضر شود؛ امیر مومنان به فاطمه می‌گوید: از اسباب شفاعت چه نزد خود داری و برای امروز که روز بی‌تابی و نیازمندی است چه ذخیره کرده‌ای؟! فاطمه زهرا می‌گوید: یا علی! برای این جایگاه دست‌های بریـده فرزندم عباس بس است!"

فــَـرزندم، تمام! مادر شد، رسید به مادری عبـــاس! حضرت عباس اونجا لقب مادری رو گرفت!

گرفتی چطور می‌شه حضرت زهرا مادرمون بشه؟! باید جــــون بدیم برای امام زمان! از دل این جلسات باید زهـــــرایـــی شدن بیرون بیاد! خــــون بدیم واسه ولایت؛ خـــــون بدیم واسه امیرالمومنین زمان خودمون! برا آقا امام زمان مظلـوم، که از همه اماما بیشتر ستم کشیده، خــون دل خورده؛

هی دلش به من قرصه، باز برمیدارن این پرونده لامصب و می‌برن پیشش، هی می‌گه ای خدای من اینو ببخش، بابا این خراب کرد همه چی رو که، قــرار نبود این بشه!

هیئت باید با نام امام زمان شروع بشه، که میشه؛ با نام امام زمان تموم بشه، که میشه؛ و اینها....

می‌دونی چی شد؟! می‌دونی! یکی از القاب آقا ابوالفضل عباس "ظهرالولایه" است، یعنی پشت ولایت، پشتیبان ولایت...! ببینید ما بعضی موقع‌ها می‌گیم: آقا جان من سگ توام، ها! خیلی خوبه برای اینکه خـــــوب ارادت رو نشون بدیم؛ اما آقا امام زمان، عباس می‌خواد! به خاطر همین می‌گه جایی که روضه عموم عباس باشه من اونجا حاضرم! کد داره میده؛ بابا داره کـــُــــد میده دیگه! میگه بابا! عباس باش؛ اگه عباس داشته باشم میام به خدا! پس اینـــو درک کنیم!

خبر آمد یک پیرزن عجوزه یهودی رو، خلخال از پاش کندن! ناموس مسلمان حساب میشه از این جهت که تحت سلطه مسلمینه، یه پیرزن یهودی! امیرالمومنین گفت:" اگر مــــردی از شنیدن این خبر بمیــــرد، مرگ او رواست!" این میـــزان غیــرت ِ غیرت الله رو نشون میده آقا امیرالمونین! بعد اونوقت جلو چشمش ....

آقا نمک نداشت این دست به خــُـــدا!

اون شاعره قشنگ گفت:

دل خورشید محک داشت؟! نـداشت؛

یا به او آینه شک داشت؟! نـداشت؛

آسمانی که فــلـک می‌بخشید

احتیاجی به فدک داشت؟! نـداشت؛

غیر دیوار و در و آوارش

شانه وحی کمک داشت؟! نــداشت؛

مردم شهر به هم می گفتند

در این خانه تـرک داشت؟! نــداشت؛

شب شد و آیینه ماه شکست

دست این مـَرد نمک داشت؟! نــداشت؛

تو بپرس از دل پر خون و غمت

چهره یـاس کتــک داشت؟! نــداشت؛