دلخسته خدا خدا خدا میکردم
یک ماه برای تو دعا میکردم
هر جمعهی ماه رمضانی که گذشت
تا وقت اذان تو را صدا میکردم
سی روز به عشق دیدنت آقا جان
من روزه خود به اشک وا میکردم
در هر شب قدر وقت احیاء ارباب
با یاد شما یاد و صفا میکردم
ای کاش نماز عید فطر خود را
در پشت سر تو اقتدا میکردم
افسوس چنین نشد و من فهمیدم
یک ماه برای خود دعا میکردم...
اللهم عجل لولیک الفرج
عید فطر و اهمیت دعا برای امام عصر(عج)
بعد از گذشتن 29 یا 30 شب و روز با برکت از ماه مبارک، بر سالکین الی الله لازم است که در روز عید به معصوم پناه ببرند و به او توسل کنند و از یاد نبرند که این روز، روز به بار نشستن اعمال و عبادات یک ماهه آنان است؛ در این روز آشکار میشود که آیا اعمال و عباداتشان مورد قبول درگاه حق قرار گرفته یا نه؟ آیا با پشت سر گذاشتن یک ماه پربرکت به خدا نزدیک شدهاند یا از او دور گشتهاند؟
از این رو جا دارد که بنده در چنین روزی با ادب و آیین و توسلی درخور، برای جبران کوتاهیهایی که در این ماه کرده، خسارتهایی که دیده و کرامتهایی که از دست داده، همه همت و توانش را به کار گیرد تا به یمن کرامت این روز و بزرگواری صاحبان معصوم بتواند آنچه را از دست داده، به دست آورد و به رستگاری برسد.
امام زمان (علیه السلام) و سرانجام یهود
یکی از دشمنان خطرناک حضرت مهدی(ع) و یارانش، یهود است؛ خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «همانا شدیدترین مردم، در دشمنی با آنان که ایمان آوردهاند، یهودیان و مشرکان هستند».[1]
حکایت رابطه ما و امام زمانمان
امام باقر (علیه السلام) میفرمایند: «هر کس دوست دارد، که میان او و خدا پردهای نباشد تا خدا را ببیند و خدا نیز به او نظر کند باید آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست داشته باشد و از دشمنان آنان دوری گزیند و امامت آنها را بپذیرد پس اگر چنین کند خدا بر وی نگریسته و او خدا را دیدار میکند» (بحارالانوار، ج 27، ص 51).
اکنون این سؤال مطرح میشود: ما که در زمان غیبت یوسف زهرا (علیه سلام) به سر میبریم و ادعای دوستی با امام زمان را داریم آیا واقعاً امام زمان را دوست داریم یا دوستی و توسل ما به وجود آن نازنین به خاطر دوست داشتن خودمان و حل مشکلاتمان میباشد؟
چهار دلیلی که امام زمان برای غیبتش به علیبن مهزیار گفت
علی ابن مهزیار 19 بار به شوق دیدار امام زمان (عج) پیاده به حج رفت. برای بار بیستم اجازه دیدار یافت. علی بن مهزیار نقل میکند با دلی شکسته دیدار روی حضرت را از خدا خواستم.
ناگهان جوانی دست روی شانهام گذاشت و گفت چه میخواهی؛ علی بن مهزیار گفت: به دنبال امام محجوبم(غائب از نظر) هستم. جوان ناراحت شد و گفت: علی بن مهزیار، نگو امام محجوب؛ امام بین شماست و این عمل سوء شماست که بین امام و شما فاصله انداخته است.